یک جای کار اشکال داره، آن جا کجاست؟
روزی، روزگاری، …
یک مشکل فنی در یک نیروگاه به وجود آمد. در اثر بروز این مشکل فنی کارآیی عملیات تا حدود زیادی کاهش پیدا کرد.
مهندسان نیروگاه هر چه تلاش کردند، نتوانستند مسأله را شناسایی و آن را برطرف نمایند. از این رو، به این نتیجه رسیدند که از یکی از مشاوران برجسته در زمینۀ نیروگاههای اتمی دعوت کنند که علت بروز مشکل را تشخیص دهد. مشاور وارد نیروگاه شد و شروع به کار کرد. او به مدت دو روز به بخشهای مختلف نیروگاه سر زد، صدها شماره گرفت. یادداشتبرداری کرد و محاسبات مختلف انجام داد.
در پایان روز دوم، از جیبش ماژیکی درآورد از نردبانی بالا رفت و روی یکی از عقربهها علامت X را نوشت. (یعنی؛ اشکالِ کار این جاست!)
او گفت: «اشکال در اینجاست، دستگاه مرتبط با این عقربهسنج را عوض کنید تا مشکل برطرف گردد.» بعد به فرودگاه رفت و به سمت خانهاش پرواز کرد. مهندسان، دستگاه را باز کردند و مشکل برطرف گردید. حدود یک هفتۀ بعد، مدیر نیروگاه نامهای از مشاور دریافت کرد که 10.000 دلار برای کارش مطالبه کرده بود.
مدیر نیروگاه از رقم صورتحساب تعجّب کرد و این در حالی بود که آن نیروگاه چندین میلیارد دلار میارزید و مشکلی که پیش آمده هزینۀ سنگینی را بر کارخانه تحمیل نموده بود. مدیر با خود گفت مشاور، دو روزی به این جا آمد و بررسی کرد و دست آخر روی یکی از عقربهسنجها یک علامت X گذاشت و به خانهاش برگشت. به نظرش رسید که ده هزار دلار دستمزد برای این اندازه کار زیاد است. مدیر نیروگاه به مشاور نامهای نوشت:
«صورتحساب شما را دریافت کردیم. ممکن است هزینههایتان را ریز کنید؟ به نظر میرسد تنها کاری که شما کردید این بود که روی یکی از عقربهسنجها یک علامت X گذاشتید به نظر میرسد ده هزار دلار برای کاری در این سطح بیش از اندازه زیاد باشد.»
چند روز بعد، مدیر نیروگاه صورت حساب جدیدی از مشاور دریافت کرد. در این صورتحساب آمده بود: «برای نوشتن X روی عقربه، 1 دلار، برای انتخاب اینکه روی کدام عقربهسنج علامتگذاری شود 9999 دلار.»
9999 دلار برای پیدا کردن جایی است که اشکال کار آن جاست.
حالا، خانوادههای محترم، دانشجویان و دانشآموزان عزیز اگر نابسامانی، بینظمی، بیبرنامگی، هدر رفتن عمر و هزینهها، شلختگی، به هم ریختگی، نرسیدن به هدف تعیین شده، مشکلات اساسی اخلاقی و … چه و چههای دیگر در جایی دیده شود. بیگمان همۀ افراد به ویژه آنان که احساس تعهد و مسؤولیت بیشتری دارند و آرزو میکنند که سرزمینشان از هر لحاظ سربلند و سرافراز باشد و فرزندانشان سرآمد «علم» و «اخلاق» و «پیشرفت» باشند. باید به «مدرسه» ـ که محل تولد دوم بچّههاست ـ بیشتر توجّه کنند .
حال برای پرسشهای زیر پاسخی راستین پیدا کنید:
۱. بچّهها در مدرسه چه چیزی به دست میآورند و چه چیزهایی را از دست میدهند؟
۲. آیا ما، پدران و مادران و معلّمان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت، در پرورش فرزندانمان و آماده کردن آنها برای یک زندگی عالمانه و خدامحور و اخلاقی موفّق بودهایم؟
۳. تا چه حد میتوانیم در کشف علاقهها و استعدادهای فرزندان خویش به آنان کمک کنیم؟
۴. در آفریدن «امید»، پدید آوردن «اشتیاق» و کسب «افتخار»، راه را برای بچّهها هموار کردهایم؟
۵. به رفاه و آرامش ذهنی فرزندانمان و بهداشت روان آنها و احساس عزّت نفس و تمرکز آنها تا چه اندازه برنامهریزی کردهایم؟!
۶. تا چه حد به انتقادهای فرزندان در خانه و شاگردان در مدرسه گوش کردهایم؟ و در روشهایِ برخورد با آنان تجدیدنظر کردهایم؟
۷. اگر حوصله نداریم، وقت نداریم و صبر نداریم، چگونه میتوانیم خودمان را فرزندانمان را دوستان آنها را به خوبی بشناسیم؟
۸. کدام لذّت بالاتر از با هم بودن اعضای خانواده با همدیگر و صمیمی بودن آنها با یکدیگر است؟
۹. آیا کسی که فرزندان خود را یا شاگردان خود را «بد» تربیت میکند میتواند کارِ درستِ دیگری انجام بدهد؟
۱۰. کدام عمل ما، پدر و مادرها و معلّمان، تأثیر بلندمدت بر بچّهها دارد یا ندارد؟!
۱۱. آیا زندگی بدون معیارهای اخلاقی، مدرسه و خانواده را متزلزل نمیکند؟
۱۲. آیا آزاد ساختن شخصیت فرزندان از چنگال تمایلات آزاردهنده و رهسپار کردن آنها به سوی زندگی سالم و معنوی، وظیفۀ خانه و مدرسه نیست؟
۱۳. آیا «آموزش» و «تعلیم و تربیت» مانند هر دانش دیگری مثل مهندسی، پزشکی، … نیاز به «تخصص» ندارد و تنها با ذوق میتوان دربارۀ آن اظهارنظر کرد؟
ما در مدرسه ی مهر اول به این مسائل اندیشیدهایم و در حد توان کوشیدهایم … تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.